از سر خط، خط به خط خواندم خطابی از خدایان خطیر خاقانی و گاه به گاهم هم گمان شده با گلوهای گرفته از گره های بی گاه. باران برکتی بوده و باد بی سبب بهانه ی نبودنش را به یادمان آورد. من توان چند بار رفتن عزیزانم را تداشته و تنها در دیدار آخر گویا عطری از نفسهاشان به یادگار یده و اندک اندک هر گاه نفسم به شماره افتد بویشان را استشمام و حواسم را باز میابم. این قاب کوچک "بودن" در طول نبودن به کمتر از گذار لحظه ای به دنبال لحظه دیگر رفتنی است. منبع
درباره این سایت