پرواز آخر تقریبا 8 ساعت طول کشید و چند باری چرتای کوتاهی زدم که بتونم راه رو تحمل کنم. کنار دستم یه خانوم و اقایی بودن که هم سایز خودم بودن و کلا هیچ کدوم دسته صندلیا رو تو طول مسیر پایین ندادیم که جا بشیم کنار هم. تو این مدت به بهانه های مختلف چند باری بلند و شدم و قدمی تو راهروها زدم. از اونجایی که قبلا زندگی میکردم تقریبا اگر یک خط مستقیم بکشیم و بیایم اینور اقیانوس میشه محل زندگی جدیدم. سال پیش رو رو اینجا خواهم بود. هنوز جای خاصی رو نتونستم برم ببینم ولی تو نگاه اول مقیاس همه چیز بزرگتر شده. ساختمونا، گاها، ماشینا و حتی آدما. اینجای جدید خیلی از دریا فاصله نداره اما به نزدیکیه گذشته هم نیست. یه چند دقیقه ای بیشتر با ماشین فاصله افتاد. اما امیدوارم همونجور هوای بی قید و قاعده ی ساحلی رو داشته باشه. گفتم هوا اینجا با هر کی راجع به اب و هوا صحبت میکنم و از تمجیدای زیادی که در مورد پاییزش شنیدم میگم سریع میپره میره سراغ زمستونو از سرما و سختیه زمستون میگه. تقریبا همه تایید میکنن که زمستونای اینجا خیلی خیلی سرد و طولانیه. البته بر ما چه حرج که کنج ساکتی پر از تنهایی و مشقت و نانی بر خون جگر زدن چاره است. دوام ما بر این گردش استوار.

اره داشتم میگفتم. خلاصه که منی که اصلا عادت به این حد از سرما ندارم احتمالا غافل گیر کننده باشه. اینارو که شنیدم سریع وسایلم رو نگا کردم و رخ زیبای کیسه ابگرمم بیشتر از قبل دلبری میکرد. جان منو آغوش گرم تو دلبر گلپوش من. القصه که این منطقه پوشش جنگلیه جالبی هم داره و بنابه گفته ها احتمال دیدن گوزن و سمور کم نیست. دور و نزدیک اینجا پر از دریاچه های کوچیک و بزرگه که هم محل تفریح برا ملته و هم بعضیا یه نیمچه کاسبی ای میکنن از راه ماهیگیری. خلاصه که افق بر مدار ابرهای گاه و بیگاه و دما بر اوج سردی تکیه زده. زمین یخ بسته و دلها امیدوارانه دلگیر. جای مستان خمار آلود خالی که نیستن دور هم تنها باشیم.

خیلی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

راز باور - مشاوره کنکور تجربی قیمت دستگاه حضور و غیاب ناصر رسولی درجه مجله کافه پست کدنویسی پروژه های تخصصی فروش دوربین و تجهیزات thirdfour